♡ purple planet ♡

♡ purple planet ♡

سلام به وبلاگ ما خوش آمدید اینجا از هرچی آپ میشه purple-planet#

باصدای زنگ گوشی ازخواب بیدارشدم مامانم بود عجب مامانی دارم من همش نگرانم میشه الو سلام مادرگلم

------

احمق نشو حالا دیگه داداشتو بامامانت اشتباه میگیری هان ابجی گلم----

اوخ اوخ اینکه روهامه وای نمیدونید روهام انقده خوشگله که بهش میگن رها چون شبیه دختراست ولی وقتی اونوبه این اسم صداکنی اگر کنارش چیزی باشه حتما پرت میکنه سمتت یا اگرم نباشه میادخفت میکنه هی بلاخره تجربه کردم دیگه روهام ۵سال ازم بزرگتره ینی ۲۵سالشه ---

عه سلام داداشم تویی اخه باشماره ی مامان تماس گرفتی فکرکردم مامانی -----

گوشی خودمد دادم تعمیر اوفتاده بود توآب چطوری اونجابهت خوش میگذره کارپیداکردی؟----

من خوبم روهام نه هنوز کارپیدانکردم خوشم یکمی میگذره خوب از ایران چه خبر زن من که نگرفتی هوم؟----

ایرانم که مثل همیشست خیر زن میخام چیکار--

باشه بابا عصبی نشوحالا خوب دیگه کاری نداری بردارگلم------

نه ابجی مراقب خودت باش باشه---

چشم توهم همینطورخدافظ وای چقد حرف زدیماداشتم گوشی ومیزاشتم روی میزکه چشمم به ساعت افتاد وای خاک دوعالم توسرمن سالت سه بعدازظهربود من باید ساعت دو توی کنسرت بودم اه شانس منو باش حالاچیکارکنم حتما بی تی اس دیگه رفته ولی بازم شانسموامتحان کردم ورفتم سوارتاکسی شدم وبه انگلیسی گفتم اقامیشه تندتربرین خواهش میکنم---

چشم خانم جوان---

ممنون .رسیدم وپول تاکسی ودادم رفتم داخل کنسرت وبه منشی گفتم که من با اعضای بی تی اس قرارداشتم الان رفتن یاتوکنسرتن؟

نه هنوزنرفتن یه لحضه صبرکنین باهاشون هماهنگ کنم----

بله ممنون بهشون بگین من تبسم هستم همون دختر ایرانی---

نظر یادتن نره 

we-story-weblog#

 

 

تاريخ: ۱۷ دسامبر ۲۰۲۰

بعد اینکه به شوگا توضیح دادم گفت :باشه متوجه شدم بابت امروز متاسفم ی اتفاقی برای مادرم افتاده بود نگران نشدم و حواسم سر جاش نبود .

تانیا(من): اشکال نداره !درک میکنم .

کوک: نگران نباش شوگا همیشه خواب آلوده !

شوگا: خب آره راس میگه .
 
بعد این اتفاق شوگا دستمو گرفت و گفت بنظر میادخیلی باسلیقه ای ! بیا یکم بمن کمک کن 

تانیا(من): آخه باید اعضارو گریم کنم یک ساعت وقت دارم و 
شوگا:نگران نباش!! نفر بعدی منم هنوز وقت داری 
دستمو گرفت و رفتیم تو یه اتاق اول فکر کردم اتاق برای کمپانی هست و به همه چیز دست میزدم و حتی یک شلوارک هم اونجا بود .
تانیا(من): وای چه باحال! اینو از کمپانی میخرم .
شوگا: بپوشش !
تانیا(من): باشه 
بعد اینکه پوشیدمش خیلی خوشگل میشد رنگ سیاه بود و بهم میومد .
تانیا(من): میخوامش 
شوگا: پس برش دار
تانیا (من): واقعا ؟ پس برش میدارم پولش چقدره؟
شوگا: پولی نیست برش دار.
تانیا (من): باشه ممنون.
شوگا:خب حالا بنظرت من چی بپوشم ؟
یه مربع درست کردم و گرفتم جلو صورتش برگشت و بمن نگاه کرد.
شوگا:چیکار میکنی؟
تانیا (من): اممممم این خوبه !
یه لباس سیاه و قرمز بود و شل و با یه هدبند برای مو.
تانیا (من): بپوشش زود باش 
شوگا: باشه 
شوگا رفت تو اتاق پرو و من منتظرش موندم وقتی در اومد دیدم خیلی خوشگل شده خیلی بهش میومد وای هد رو یادش رفته بود .
شوگا:خب چطوره؟
تانیا (من): عالی فقط یه چیز یادت رفت .
شوگا: چی ؟
رفتم و هد رو برداشتم و زدم به موهاش شوگا محوم شده بود ولی اصن حواسم نبود .
تانیا (من): حالا بهتر شد عالی شدی .
شوگا فقط داشت بهم نگاه میکرد و اصن حرف نمیزد چند بار صداش زدم.   
تانیا(من):شوگا شوگا!!!حواست کجاست؟
شوگا: ها !هیچی پس قشنگه همینو میپوشم میرم اتاق پرو 
تانیا(من): باش 
از اتاق رفت بیرون و منم چند دقیق بعد رفتم بیرون

---

گایززززز نظر فراموش نشه❤

we-story-weblog#

we