♡ purple planet ♡

♡ purple planet ♡

سلام به وبلاگ ما خوش آمدید اینجا از هرچی آپ میشه purple-planet#

#آرزو

Hwwhshe Hwwhshe Hwwhshe · 1399/10/09 12:32 ·

یه روزی یه جایی آرزوهام من رو وسوسه کردن .

آرزوهام زیادن ولی کنترلشون سخته آرزوی هر دختریه که خوشگل باشه خوش استایل باشه _بازیگر باشه _صدای خوبی داشته باشه_خوش رفتار باشه _

ولی خب میدونی قضیع چیه !

قضیه اینه که ما تو راه ولشون میکنیم وقتی خسته شدیم نگاه نمیکنیم چی میخوایم همونجا میشینیم و دیگه سرمونو بلند نمیکنیم خواسته هامونو ول میکنیم و به خودمون انرژی منفی میدیم !

مثل بیلی باشیم (خواننده آمریکا)با این که افسرده بود با صداش تونست به جاهای خیلی خوبی برسه .

مثل آیو باشیم مهربون خوش رفتار و هیچوقت نگیم خسته شدم 

مثل نامجون بی تی اس درسخون باشیم چون با درسه که به یجایی میرسیم .

مثل کوک ورزش کنیم تا بدن خوبی داشته باشیم .

مثل جین همیشه امید داشته باشیم .

مثل تهیونگ تو هر لحظه خوش استایل باشیم .

مثل جیمین مهربون باشیم و سعی کنیم قدر دان باشیم .

مثل جی هوب خودمونو قاطی هر جمعی کنیم همیشه لبخند بزنیم و انرژی بدیم .

مثل شوگا ساکت باشیم چون بعضی اوقات ساکت بودن به نفعمونه تا به ضررمون .

اگه همه ی اینارو کنار هم بزاریم و براشون تلاش کنیم به یجا میرسیم .

فایتینگ ❤

we-story-weblog#

 

 

 

 

آیو جونم 😍

بیوگرافی👇

 

نام استیج: IU

نام تولد: Lee Ji Eun

نام مستعار:  Nation’s Little Sister; Nation’s Sweetheart

تاریخ تولد:  16 می 1993

علامت زودیاک: برج ثور

قد: 162 سانتی متر

وزن: 47 کیلوگرم (103 پوند)

گروه خونی: A

اینستاگرام: dlwlrma

توییتر: @ lily199iu

اسم فندوم : (Uaena (You Love Me

رنگ فندوم : Neon / Lime Green 

 

فکت ها :

_ اون تو سئول متولد شده.

_ یه برادر کوچیکتر داره.

_ اون توی دبیرستان دخترانه Dongduk درس خونده.

_ آیو برای غلبه به پیش زمینه ضعیفی که داشت سخت کار کرد.

_ وقتی بچه بوده، خانواده ش به مدت یه سال تو یه اتاق اندازه اتاق خواب زندیگ میکردن، جایی که به گفته خود آیو پر سوسک بوده...

_ اون وقتی که رسما تصمیم گرفت خواننده بشه، کلاس هفتم بود.

_ آیو آدیشن JYP رو قبول شد ولی رفت Loen Entertainment.

_ اون به عنوان کارآموز Loen Entertainment تو سال 2007 شروع به کار کرد.

_ اولین آلبومشو به اسم "Lost and Found" در 24 سپتامبر 2008 منتشر کرد.

_ رفتارش با طرفداراش خیلی خوبه. یه طرفدار آیو ورو توی رستوران دیده و گفته که آیو خیلی باهاش خوب رفتار کرده و یه سری یادگاری هم بهش داده و بهش گفته که سالم بمونه و خوب درسشو بخونه (:

_ آیو با Suzy و Jiyeon از T-araو Eunji از APink صمیمیه.

_ اون همینطور با Yoo In Na که یه بازیگره صمیمیه.

_ برادر کوچیک سوزی تو یه مصاحبه گفته که طرفدار IU عه.

_ IU و Yoo In Na با هم لقب "IU In Na" دارن. Yoo In Na گفته که از اون الهام می گیره ،اونا خیلی با هم سفر میرن. (کنسرت پالت IU) -

_ اون گفته موقعی که آهنگ "Peach" رو نوشته از سولی عضو (f (x الهام گرفته. «من "Peach" رودر حالی نوشتم که داشتم به سولی با یه دیدگاه مردونه نگاه میکردم»

_ شایعه شده بود که اون با Eunhyuk عضو Super Junior قرار می‌گذاشته. در دهم نوامبر سال ۲۰۱۲ یه ازشون توی توییتر آیو آپلود شد. توی تصویر آیو با پیژامه و Eunhyuk بدون لباس بود که یه مدت بعد اونو پاک کرد.

_ توی آگوست ۲۰۱۳ بعد منتشر شدن عکس اونا توی یه سالن سینمایی، شایعه‌ی قرار گذاشتن آیو با بازیگر Lee Hyun Woo، پخش شد.کمپانی ش توضیح داد که اونا دوستای معمولی ان.

_ آیو کتاب خوندن و وب گردی رو دوست داره (:

_ اون گفته که می‌خواسته دماغش رو عمل جراحی کنه، ولی دکتر اونو منع کرده، چون دماغش خیلی کوچکه.

_ آیو طرفدار Kim Tae Woo عه و اون دلیل تلاش آیو برای آزمون JYP Entertainment هست.

_ اون موقع ای که تنهاست راحت تره و جاهایی که شلوغه سرگیجه میگیره.

_ آیو گفته که قبل ازینکه تبدیل به یه ستاره بشه با Bulimia که یک اختلال در خوردنه مبارزه می‌کرده.

_ طرفدارای آجوشی* زیاد داره.

_ اون گفته که آهنگ Dear Name تا حالا برای اون سخت ترین آهنگ برای خوندن بوده.

ساز مورد علاقه : گیتار

رنگ مورد علاقه : بنفش😊

غذاهای مورد علاقه : ماهی خام، سیب زمینی شیرین، جگر خام.

شماره مورد علاقه : 8😍

 رمان زندگی سخت من

پارت اول

Date: Dec 16, 2020

یه زندگی خوب  داشتم پر از شادی و غم  ولی کنار هم من منظورم از کنار هم  داشتن یه پدر و مادر داشتن یک خونواده داشتن همه چیز هیچ چیزی تو زندگیم کم نداشتم تا اینکه زلزله همه چیزمو ازم گرفت یه شب وقتی بعد از خنده های زیاد درد و رنج از خواب بیدار شد شروع کرد به اعترا ض تا اینکه خدا باهاش موافقت کرد نمیدونم کجای کارم اشتباه بود یا من چه اشتباهی کرده بودم !
خونه نابود شد خنده ها از بین رفت و پدر و مادرم حتی خونوادم !
من تنها شدم خیلی تنها هیچی نداشتم حتی ی تیکه نون و آب برای پر کردن شکمم تا اینکه شروع بکار کردم .
من ی آرایشگر عالی بودم و یه نویسنده خوب از وبلاگ نویسی شروع کردم و بعدش با تلاش های زیاد تو کار آرایشگری موفق شدم .
تا اینکه !شاید باورتون نشه !من شدم آرایشگر اعضای بی تی اس !!!!
یک گروه کیپاپ معروف تو دنیا با پسرای معروف و خوشگل و خوشتیپ و صداهای معرکه که تو دنیا اول بودن داستان زندگیم از اینجا شروع شد یک زندگی باور نکردنی که هیچوقت انتظار نداشتم داشته باشمش و ...........
اولین روز کارم استرس داشتم دستام میلرزید و تب داشتم وقتی منجیر بی تی اس اومد منوو صدا زد اصن متوجه نشدم بعدش که بلند تر داد زد و گفت :خانم تانیا !!!!! سریع به خودم اومدم و گفتم اینجام بعدش من و برد به اتاق گریمور و بهم گفت حدود ۳ساعت وقت داری تا اعضارو آرایش کنی منم گفتم:با باش.
وارد اتاق شدم و دیدم هیچ کدوم از اعضا نیستن از گریمور دیگه ای پرسیدم :پس اعضا کجان؟ گفتش الان میان . کمی منتظر شدم که دیدم وی داره لباساشو خیلی راحت در میاره !!!!!!!!(جیغغغغغغغ) . دستمو گذاشتم رو چشمام .
وی:چته ؟تو دیگه کی هستی؟

تانیا(من): من! من آرایشگر جدیدم 

وی:آها!خب خوشومدی ! بیا کمک کن لباسامو در بیارم .

تانیا(من): من نمیتونم من فق.....
حرفمو قطع کرد و گفت:درسته یه آرایشگری ولی اینجا گریمور و کمک به اعضا وظیفه توئه اگه اعتراضی داری به منجیر بگم اخراجت کنه .

با خودم گفتم :نه !اگه اینکارم از دست بدم دیگه نمیتونم زندگی کنم و......
وی:هوی !میای یانه؟
تانیا(من):باشه میام .
رفتم جلو چشمامو بستم و شروع کردم به باز کردن دکمه های لباسش ولی عضله هاش هی به دستم میخورد و من سرمو خم تر میکردم تا اینکه دستمو گرفت و گذاشت رو قلبش از زیر چونم گرفت و گفت چشاتو باز کن ولی من باز نکردم تا اینکه منو چسبوند به دیوار و از چونم گرفت و فشار داد و گفت:چشاتو باز کن و گرنه اخراا.....
این کلمه برای من معنی مرگ داشت 
چشمامو باز کردم و سینه هاشو و عضله هاشو دیدم و شروع کردم به گریه کردن و بلند گفتم خواهش میکنم  بس کن!!!!!
خیلی عجیب بود فکر میکردمم منحرفع ولی گذاشت برم وقتی داشتم میرفتم بهم گفت:منو ببخش! 
زیاد بهت فشار آوردم :(
و بعد این اتفاق اشکامو پاک کردم و رفتم تو اتاق .....

 

کپی ممنوع😱


 

امیدوارم خوشتون اومده باشه کامنت یادتون نره ❤

we-story-weblog#

هپی مپی

[~•Mana~•] [~•Mana~•] [~•Mana~•] · 1399/10/09 08:46 ·

سلام گایزززز

 

امروز تولده یه فرشته هستش

امروز تولد کیم تهوینگ هستش🎉🎉🎉

 

خوب من چون حافظه ام پر شده عکس نمی توانم آپلود کنم پس فکت میزاریم . هزار بار این پست رو نوشتم دستم شکسته . اخخخخخ😪

 

بدو ادامه....

رمان #عاشقانه

bahare bahare bahare · 1399/10/09 08:23 ·

December 26 saturday
پارت ۲
بعد از نیم ساعت راه با تاکسی اومدن رسیدیدم به کافه ظاهر کافه که خیلی درب و داغون بود ولی انا هم بخاطر همین اینجا بود و‌دیزاینر این کافه بود 
وقتی وارد شدیم کاغذ دیواری ها از روی دیوار کنده شده بودن و قوطی های رنگ روی زمین بودن 
رفتیم طبقه بالا و وقتی رسیدیم یه پسر جوون که بهش میخورد ۲۴سالش باشه پشت به ما ایستاده بود وقتی متوجه حضور ما تو اونجا شد برگشت و بهمون سلام کرد و مشغول صحبت کردن با انا درباره کار شد ولی قیافش خیلی جذاب بود قد بلندی داشت با موهای مشکی و ریش هم داشت و چشماش هم مشکی بود .انگار حرف زدن اینا تمومی نداشت و از اونجایی که من نمیتونم یجا وایستم پس گوشیمو از جیبم در اوردم و از پله ها رفتم پایین ولی وقتی داشتم میرفتم پایین حس کردم یکی پشتمه و همون لحظه گفت:اخه کی همچین پسووردی میزاره بر گوشیش؟۲۲۴۴اخه اینم شد پسوورد؟
-به تو چه پسره ی فضول 
-اخی خانم کوچولو ناراحت شدن؟
-هی هی خانم کوچولو خودتیا
-حالا انقد حرس نخور خانم کوچولو پیر میشی ها
-واقعا واست متاسفم به پسوورد گوشی من تجاوز میکنی؟حالا بهت نشون میدم
-وااااای ترسیدم
این پسره خیلی رومخم بود میخاستم از شرش خلاص بشم بخاطر همین باید یه نقشه درست و حسابی بکشم .تو همین فکرها بودم که قوطی رنگ ها و تینر ها رو زیر پله دیدم همینجا بود که یه نقشه درست و حسابی به ذهنم رسید

نظر یادتون نره 

we-story-weblog#