#رمان زندگی سخت من _پارت۲

Hwwhshe Hwwhshe Hwwhshe · 1399/10/10 06:01 · خواندن 2 دقیقه

گایزززز پارت ۲ رمان زندگی سخت من  😍

Date: Dec 17, 2020

بعد این اتفاق اشکامو پاک کردم و رفتم تو اتاق گریمور .
وی انگار از رفتارش خیلی شرمنده شده بود و سرش همش پایین بود تا اینکه کل اعضا اومدن منجیر من و معرفی کرد و بمن خوش آمد گفتن و  شروع کردم به گریم کردن اعضا از نامجون شروه کردم اون یکم سر سنگین بود و مشغول خوندن کتاب بود .

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اممممممم !نمیتونم آرایشش کنم سرش همش پایینه محبور شدم خم شم و بهش نزدیک شم تا به صورتش کرم پودر بزنم وقتی نزدیک شدم باز نفهمید که یهو سرشو از رو کتاب برداشت و منو دید من کاملم احاطه کرده بودمش و در مقابلش واستاده بودم که یهو چش تو چش شدیم و گفت: سلام  من نامجونم .

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

هل شدم و وقتی خواستم برم عقب پام به پاش گیر کرد و باسر داشتم میرفتم تو آینه که از کمرم گرفتتم .
  نامجون :تاحالا دختر حواس پرتی مثل تو ندیدم دستم هنوز پشت گردنش بود و اونم دستش پشت کمرم لپام قرمز شده بود معلوم بود فهمیده بود که خجالتیم دستمو از رو گردنش کشید و من و از کنار میز برد و گفت: مراقب باش شاید دیگه دفعه بعد کسی نباشه که بگیرتت و........
پریدم وسط حرفش گفتم :به من ربطی نداره تو سرت همش پایین بود و من نمیتونستم صورتتو ببینم .
نامجون:خیلی پر رویی کاش نمیگرفتمت با سر میرفتی  تو آینه و .....
 تانیا(من): نمیخواد لازم نکرده من و بگیری خودم از پس خودم بر میام .نامجون: خب !بیا ادامه ی آرایشتو برو و...... 

کپی ممنوع

نظر بدید❤

we-story-weblog#