رمان زندگی سخت من _پارت۴

Hwwhshe Hwwhshe Hwwhshe · 1399/10/12 09:09 · خواندن 3 دقیقه

تاريخ: ۱۷ دسامبر ۲۰۲۰

بعد اینکه به شوگا توضیح دادم گفت :باشه متوجه شدم بابت امروز متاسفم ی اتفاقی برای مادرم افتاده بود نگران نشدم و حواسم سر جاش نبود .

تانیا(من): اشکال نداره !درک میکنم .

کوک: نگران نباش شوگا همیشه خواب آلوده !

شوگا: خب آره راس میگه .
 
بعد این اتفاق شوگا دستمو گرفت و گفت بنظر میادخیلی باسلیقه ای ! بیا یکم بمن کمک کن 

تانیا(من): آخه باید اعضارو گریم کنم یک ساعت وقت دارم و 
شوگا:نگران نباش!! نفر بعدی منم هنوز وقت داری 
دستمو گرفت و رفتیم تو یه اتاق اول فکر کردم اتاق برای کمپانی هست و به همه چیز دست میزدم و حتی یک شلوارک هم اونجا بود .
تانیا(من): وای چه باحال! اینو از کمپانی میخرم .
شوگا: بپوشش !
تانیا(من): باشه 
بعد اینکه پوشیدمش خیلی خوشگل میشد رنگ سیاه بود و بهم میومد .
تانیا(من): میخوامش 
شوگا: پس برش دار
تانیا (من): واقعا ؟ پس برش میدارم پولش چقدره؟
شوگا: پولی نیست برش دار.
تانیا (من): باشه ممنون.
شوگا:خب حالا بنظرت من چی بپوشم ؟
یه مربع درست کردم و گرفتم جلو صورتش برگشت و بمن نگاه کرد.
شوگا:چیکار میکنی؟
تانیا (من): اممممم این خوبه !
یه لباس سیاه و قرمز بود و شل و با یه هدبند برای مو.
تانیا (من): بپوشش زود باش 
شوگا: باشه 
شوگا رفت تو اتاق پرو و من منتظرش موندم وقتی در اومد دیدم خیلی خوشگل شده خیلی بهش میومد وای هد رو یادش رفته بود .
شوگا:خب چطوره؟
تانیا (من): عالی فقط یه چیز یادت رفت .
شوگا: چی ؟
رفتم و هد رو برداشتم و زدم به موهاش شوگا محوم شده بود ولی اصن حواسم نبود .
تانیا (من): حالا بهتر شد عالی شدی .
شوگا فقط داشت بهم نگاه میکرد و اصن حرف نمیزد چند بار صداش زدم.   
تانیا(من):شوگا شوگا!!!حواست کجاست؟
شوگا: ها !هیچی پس قشنگه همینو میپوشم میرم اتاق پرو 
تانیا(من): باش 
از اتاق رفت بیرون و منم چند دقیق بعد رفتم بیرون

---

گایززززز نظر فراموش نشه❤

we-story-weblog#

we