♡ purple planet ♡

♡ purple planet ♡

سلام به وبلاگ ما خوش آمدید اینجا از هرچی آپ میشه purple-planet#

                   کیم نام-جون که با نام هنری RM هم شناخته می‌شود متولد 12 سپتامبر 1994 (21 شهریور 73) است. او لیدر BTS و اولین عضوی است که به این گروه پیوست. RM رپر، ترانه‌سرا و آهنگساز است و علاوه بر فعالیت‌هایش در گروه BTS به صورت انفرادی هم فعالیت‌هایی دارد و تاکنون برای 162 آهنگ ترانه‌سرایی و آهنگسازی کرده است. او همچنین دو میکس‌تیپ با نام‌های RM (در سال 2015) و Mono (در سال 2018) منتشر کرده است. میکس‌تیپ Mono تاکنون با صدر نشینی در آیتونز 118 کشور توانسته است رکورد بیشترین نامبروان آیتونز برای یک آلبوم را در آسیا و چهارمین آلبوم در جهان را در دست بگیرد.

#تکست ترسناک

[~•aylin~•] [~•aylin~•] [~•aylin~•] · 1399/10/19 11:45 ·

حواستون به عروسک هایی که توی بچگی باهاش بازی می کردید و دیگه بازی نمیکنید باشه.... 
ممکنه یه روز اونا حوصلشون سر بره و بخوان با شما بازی کنن...
______________________________________________
افسانه ها میگن وقتی نمیتونید بخوابید به این دلیله که توی خواب یه نفر دیگه بیدارید...
______________________________________________
وقتی برای بار سوم دوستمو خونم دعوت کردم اون روی کاناپه نشست و منتظر شام بود...!
ولی نمیدونست خودش قراره برای شام سرو بشه(:
______________________________________________
وقتی شب ها احساس می کنید کسی پیشتونه مثل جن یا روح زود ساعتو نگاه کنید اگه چرخش عقربه ها مثل روال عادی نبود یعنی کسی پیشتونه و تنها نیستید!!!
______________________________________________

​​​​we-story-weblog#

رفتم پایین وبه اعضا گفتم که ناهار حاضرشده 

جین:وای من که داشتم ازگشنگی میمردم

نامجو:بچه ها تمرین دیگه کافیه بریم که خانم اشپزکلی زحمت کشیدن برای ناهار

جیمین:من که رفتم غذا بخورم خانم اشپز شمام بیایین

من:بله حتما چون منم خیلی گوشنمه 

جانکوک:دع برید که رفتیم

یه هو پقی زدم زیرخنده همیشه توی ایران دوست داشتم بیام کره و بی تی اس و برای یک بارم شده ببینم ولی حالا چند ماهی میشد که به عنوان اشپز پیششون بودم همه باهم رفتیم بالانشستیم سرمیز منم طبق معمول کنارجیمین نشستم 

نامجو:خانم اشپز چرا همش کنار جیمینی ماهم دوست داریما 

از این حرفش مات موندم دهنم اندازه در دروازه باز بود

جیمین:نامجو نمیدونستم حسودیا

من:اه این چه حرفیه شما ها میزنین من فقط یه اشپز ساده هستم تهیونگ که نمیخواست دعورابیفته گفت خانم اشپز بیایید کنار من بشینید وغذاتونو میل کنین

منکه از خدام بود رفتم وکنارش نشستم وغذام وخوردم همه دوباره رفتن پایین منم مثل همیشه ظرف ها ومیز وجمع کردم داشتم میرفتم به اتاقی که توی کنسرت بهم داده بودن که صدای جیمین باعث شدبرگردم

نظر فراموش نشه 

we-story-weblog#

تاريخ: ۱۷ دسامبر ۲۰۲۰

تانیا (من): بهم دست نزن برو !
شوگا: میدونم عصبانی هستی ولی واقعا تقصیر من نبود .
ولی من یطور دیگه فکر میکردم با خودم میگفتم اون عمدا اینکارو کرده تا من مورد توجه قرار بگیرم .
تانیا(من): برو !فق.......
شوگا من رو هل داد به سمت تخت و نشوندتم اونجا و دستمو گرفت .
شوگا: درد نمیکنه؟
تانیا(من): نه درد نمیکنه اص... آی 
شوگا: آره دیدم درد نمیکنه .
بعد رفت و جعبه ابزار اولیه رو آورد و دستمو ضد عفونی کرد .
شوگا:ممکنه درد داشته باشه تحمل کن!
بعد از ضد عفونی دستمو پانسمان کرد.
شوگا:تموم شد
تانیا(من): باشه 
شوگا : خیلی رو داری یه دستت درد نکن...... پریدم وسط حرفش 
تانیا(من):دستت درد نکنه ممنونم .
شوگا یه نیشخند زد و گفت :خواهش میکنم .
خواستم بلند شم که گفت:بشین هنوز منو گریم نکردی ! اینجا وسایل گریم هست.
تانیا(من): باشه.
شروع کردم به گریم کردنش بعدش که تموم شد لباساشو مرتب کردم و مشغول وصل کردن میکروفونش شدم . 
میکروفونو آوردم و از پشت گوشش نصب کردم و بدون اینکه ازش اجازه بگیرم میکروفونو به پشت کمرش داشتم وصل میکردم .
تانیا(من):شوگا!دستم نمیرسه یکم بیا نزدیکتر .
شوگا: با باش.
یهو به خودم اومدم سرمو بلند کردم دوباره چش تو چش شدیم من با دودستم کمرشو گرفته بودم و بهش چسبیده بود .
شوگا: میدونستی چشات خیلی خوشگلن!
تانیا(من): چی ! آ آره 
دستشو روموهام کشید و گذاشت رو کش موهام.
شوگا: میدونستی جذابیت یک دختر به موهاشه .
موهامو با یک دستش گرفت و با دسته دیگش آروم کش رو از رو موهام کشیید و موهامو باز کرد .
تانیا(من): شو شو شوگا!
شوگا: هیشششش!
شوگا: میدونی من تاحالا خواهر نداشتم و یا دوست دختر فقط پنج دقیقه میخوام حسش کنم .
من تو همون حالت مونده بودم و اون دستشو رو موهام میکشید و سرشو بهم نزدیک میکرد .
مشغول اینکارا بودیم که جین بدون مقدمه اومد تو و شوگا سریع ژاکتشو انداخت رو سرم .
جین:اممممم!سلام 
شوگا: میدونستی باید در بزنی 
جین: ببخشید !اون کیه توبغلت ؟
شوگا:هیچکی !
جین: چرا دروغ میگی!
داشت میومد جلو که شوگا یهو لباسشو در آورد.
شوگا: میخوام لباس عوض کنم اینک منجیرمونه لباسامو دادم بهش نگه داشته !
جین: باشه پس منم همینجا عوض کنم .
شوگا: تانیا چشاتو ببند هر چیشد باز نکن!
تانیا(من): باشه

---

وای وای حالا چه کنم تمامی ظرف هاشکسته بودن ای خدا من چرا این همه دسپا چولوفتیمداشتم شیشه های بشقاب هاروجمع میکردم که دیدم نامجو اومد خانم اشپزصدای شکستن شنیدم 

من:ها نه چیزی نیست فکرم مشغول بودظرف ها ازدستم افتادشکست

نامجو:چیزیتون که نشده

من:نه واخ واخ ولی انگشتم وشیشه بریده بودعمیقم بود

نامجو:چرا الکی میگین پس چرا ازدستتون خون میاد

 

 

اوخ اوخ ضایه شدم رفت ..نه چیزی نیست یه زخم کوچیکه 

نامجودستم وگرفت وگفت کو بزار ببینم اه کجای این کوچیکه صبر کن برم کیف کمکی پزشکی وبیارم 

وای خدا وقتی دستاش وبه دستم خورد میخاستم اب شم برم زمین وای خدا نمیدونم ازکجا فهمید اخه من کا همش چادرسرمه وخون توپارچه ی سیاه دیده نمیشدمن همیشه چادرسرم بود

نامجو:دستتو بده من 

من :نه خودم میتونم این کاروبکنم چسب زخم وازش گرفتم با این که زیاد کارساز نبود زدم به دستم

نامجو:خوب من برم پایین لطفابیشترمراقب خودتون باشین

من:خیلی ممنون حتما----

وای وقتی نامحرمی بهم دست میزنه واقعاازخودم خجالت میکشم 

بعداز جمع کردن شیشه هاشروع کردم به پختن ناهار اعضا بعداز۴روزکنسرت داشتن ناهار امده شد باید میرفتم پایین وصددشون میکردم بیان برای ناهار

نظر فراموش نشه 

we-story-weblog#