♡ purple planet ♡

♡ purple planet ♡

سلام به وبلاگ ما خوش آمدید اینجا از هرچی آپ میشه purple-planet#

ارمی

♡نگین ♡ ♡نگین ♡ ♡نگین ♡ · 1399/10/10 13:43 ·

دیگه وقتشه برم فرودگاه ازپدرومادرم خدافظی کردم گونه ی مادرم وبوسیدم باتاکسی به سمت فرودگاه رفتیم باورم نمیشد که دارم به کره میرم واقعا ازپدرم ممنونم که این ارزوی منو براورده کرد سوار هواپیما شدم اولین بارم بودسفر هوایی رو تجربه میکردم همش داشتم به بی تی اس فکر میکردم که خوابم برد. خانم خانم بیدارشین به کره رسیدیم لطفا پیاده بشید از هواپیما اومدم پایین کره ای بلد نبودم حرف بزنم یکمی انگلیسی بلد بودم سوار تاکسی شدم وبه انگلیسی بهش گفتم که من و به یه هتل ببره چندساعت گذشت وبه یه هتل۵ ستاره رسیدیم پول تاکسی ودادم وپیاده شدم وای عجب جایی رفتم هتل و یه اتاق گرفتم برای یک ماه امروزواستراحت میکنم فردا دنبال کارمیگردم خوب بزارید خودم و معرفی کنم من اسمم تبسم هست۲۰سالمه ویه دختر ارمی هستم وحجاب روهم دوست دارم یه دختر ساده هستم قیافمم بد نیست که بگم زشتم😂 بگذریم رفتم وخوابیدم خیلی خسته بودم اه چادرمم که گلی شده بود اخه یکی نیست به این راننده هابگه دورو برتونو نگاه کنید که مردم گلی نشن اونم تو اون بارون که همه ی خاک ها گل شده بودن البته اینا برای موقعه ی هست که ازفرودگاه اومدیم چشام داشتن بسته میشدن که  تلویزیون من و جلب خودش کرد داشت انگلیسی میگفت که فردا بی تی اس اجرا داره وای چه عالی برای همین برنامه رو عوض کردم وبه جای پیداکردن کار فردا به کنسرت میرم خوبه پول همراهم هست  اخی چقده خستم دیگه باید بخابمو.....

نظراتونو کامنت کنین

ارمی

♡نگین ♡ ♡نگین ♡ ♡نگین ♡ · 1399/10/10 12:34 ·

رمان اشپزی برای بی تی اس

سلام من میخام یه رمان بنویسم از BTSامیدوارم که لذت ببرید

باورم نمیشد امروز قرار بود برم کره وای خیلی خوشحال بودم چون میتونستم اونجا به کنسرت های بی تی اس برم واون هاروببینم این ارزوی هر ارمی هست که بی تی اس وببینه ولی باید اونجا برای خودم یه شغل پیدامیکردم هی باید برای اونجا موندن پول داشته باشم توی ایران که اشپز بودم کاش بتونم اونجا هم شغلی خوب مثل همین اشپزی پیداکنم فردا قراره برم کره باید وسایل هام وجمع کنم من یه دختر چادری هستم وعاشق چادرمم برای همین دوتا چادر گذاشتم تا اگه اون یکی خراب شد گیرنکنم ...... 

رمان #عاشقانه

bahare bahare bahare · 1399/10/10 12:29 ·

December 26 saturday
پارت ۳
منتظر موندم تا اون زردچوبه بره طبقه بالا
اخه بور بودو من از همون لحظه که دیدمش یاد زردچوبه میافتادم    
بلاخره بعد از چند دقیقه رفت طبقه بالا و من هم تینر ها و رنگ هایی رو‌که رو کنار دیوار بود رو برداشتم و ریختم جلوی پله ها بعد خودمو به موش مردگی زدم و از اون پایین داد زدم
-کمک کمک یکی کمکم کنه لطفا
چند ثانیه نگذشته بود که دیدم جناب زردچوبه داره از پله ها میاد پایین و وقتی رسید به اخرین پله بخاطر لیز بودن زمین که رنگ و تینر ریخته بودم افتاد زمین و سر تا پاش رنگی شد بعدم همه کسانی که اونجا کار میکردن جمع شدن دور زردچوبه  و قه قهه زدن البته خودم بیشتر از اونا میخندیدم که یهو همکار انا از اون بالا داد زد اونجا چه خبره و با انا اومدن طبقه پایین .وقتی دید زردچوبه  رو زمین افتاده و همه دارن مسخرش میکنن انقدر عصبانی شد که چشماش قرمز شد  حتی منم تو اون لحظه ازش ترسیدم ولی دیگه کاری نکردم که یهو سر همه پرسونل ها داد زد و گفت:مگه شما کار و زندگی ندارین که وایستادین اینجا و دارین هر هر میخندین ؟فردا وقتی از حقوق همتون کم کردن میفهمین و یه نگاه خیلی وحشتناک به موز انداخت و گفت اراز تو هم از رو زمین بلند شو و برو لباس هاتو عوض کن و بیشتر از این ابرو ریزی نکن .این زردچوبه هم که تازه فهمیده بودم اسمش ارازه از روی زمین بلند شد و رفت سمت یکی از اتاق ها منم که دیدم نقشم عملی شده با یه لبخند ملیح رفتم بیرون وایستادم تا انا بیاد .ساعت تقریبا ۱۲ بود و من نیم ساعت وقت داشتم تا برم‌ مدرسه انا هم که عین خیالش نبود بخاطر همین گوشیمو برداشتم تا به انا زنگ بزنم که بیاد و بریم ولی یهو این زردچوبه دوباره پیداش شد .لباساش رو عوض کرده بود و موهاش هم خیس بود .اومد پیشم وایستاد و‌گفت:زمین گرده،بازم به هم میرسیم .همون ‌لحظه بود که انا اومد و گفت :اقا اراز  بی زحمت میشه خواهر منو ببرین مدرسه امروز امتحان داره و خیلی دیرش شده  برادرتون اقا اراد گفتن که امروز کار زیاد داریم بخاطر همین شما لطف کنید و خواهر من رو ببرید مدرسه
اراز:چشم حتما
وای دام میخاست انا رو خفه کنم اخه من چرا باید با این مرتیکه برم مدرسه .معلوم بود که اونم بخاطر رودروایسی قبول کرد که منو ببره مدرسه ولی باز با این حال بیخیال همه چیز شدم و رفتم نشستم توماشین  روی صندلی جلو .اونم اومد نشست پشت فرمون ولی وقتی منو دید که جلو نشستم گفت:ای روتو برم بشر چقد تو پررویی 
-ناراحتی برم عقب بشینم
-نه دیگه وقتمو بیشتر از این نگیر رانندت نیستم که بشینی عقب
-تکلیفت با خودت مشخص نیستا
اونم دیگه تا برسیم حرفی نزد 
وقتی رسیدیم به مدرسه رو به اراز گفتم الان برم مدرسه فری کلمو میکنه
-فری؟
-ناظم مدرسه
-رو همه اینطوری اسم میزاری؟
-همه که نه رو بعضی ها 
-طبق گفته خوار جونت میام دنبالت هر وقت که تعطیل شدی میام دنبالت
-باشه خداحافظ
💜

گایزززز پارت ۲ رمان زندگی سخت من  😍

Date: Dec 17, 2020

بعد این اتفاق اشکامو پاک کردم و رفتم تو اتاق گریمور .
وی انگار از رفتارش خیلی شرمنده شده بود و سرش همش پایین بود تا اینکه کل اعضا اومدن منجیر من و معرفی کرد و بمن خوش آمد گفتن و  شروع کردم به گریم کردن اعضا از نامجون شروه کردم اون یکم سر سنگین بود و مشغول خوندن کتاب بود .

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اممممممم !نمیتونم آرایشش کنم سرش همش پایینه محبور شدم خم شم و بهش نزدیک شم تا به صورتش کرم پودر بزنم وقتی نزدیک شدم باز نفهمید که یهو سرشو از رو کتاب برداشت و منو دید من کاملم احاطه کرده بودمش و در مقابلش واستاده بودم که یهو چش تو چش شدیم و گفت: سلام  من نامجونم .

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

هل شدم و وقتی خواستم برم عقب پام به پاش گیر کرد و باسر داشتم میرفتم تو آینه که از کمرم گرفتتم .
  نامجون :تاحالا دختر حواس پرتی مثل تو ندیدم دستم هنوز پشت گردنش بود و اونم دستش پشت کمرم لپام قرمز شده بود معلوم بود فهمیده بود که خجالتیم دستمو از رو گردنش کشید و من و از کنار میز برد و گفت: مراقب باش شاید دیگه دفعه بعد کسی نباشه که بگیرتت و........
پریدم وسط حرفش گفتم :به من ربطی نداره تو سرت همش پایین بود و من نمیتونستم صورتتو ببینم .
نامجون:خیلی پر رویی کاش نمیگرفتمت با سر میرفتی  تو آینه و .....
 تانیا(من): نمیخواد لازم نکرده من و بگیری خودم از پس خودم بر میام .نامجون: خب !بیا ادامه ی آرایشتو برو و...... 

کپی ممنوع

نظر بدید❤

we-story-weblog#

بیلی ایلیش

Hwwhshe Hwwhshe Hwwhshe · 1399/10/10 05:54 ·

هلو گایزززز متن کامل از بیلی براتون آوردم درخواستی داشتین که آهنگشو بشنوین بگین قرار بدم ممنون❤

نام به انگلیسی : Billie Eilish
تلفظ فارسی : بیلی ایلیش
تاریخ تولد : ۱۸ ام – ماه دسامبر – سال ۲۰۰۱
محل تولد : شهر لس آنجلس – کشور آمریکا
قد : ۱۶۵ سانتی متر
وزن : ۵۴ کیلوگرم
نام مادر او مگی بیارد بوده و وی بازیگر بوده است.
رنگ اصلی موهای بیلی ایلیش قهوه ای تیره بوده که بعدا تغییر داده است.
خواننده های مورد علاقه او لانا دل ری و دریک می باشند.
رنگ مورد علاقه او زرد می باشد و از میکاپ خوشش نمی آید.
رنگ چشم های بیلی آبی می باشد.
برخی اینطور فکر میکنند که بیلی ایلیش بسیار مغرور است زیرا زیاد نمی خندد اما دلیل قیافه بی حوصله او بیماری نادر سینستزیا  می باشد.گرچه خود بیلی نیز گفته از لبخند زدن زیاد خوشش نمی آید.
بیلی ایلیش در مصاحبه های خود گفته که گیاهخوار می باشد. بیلی ایلیش در مصاحبه‌ ای با «گایل کینگ» در شبکه CBS، درباره افکار پوچ مثل خودکشی و احساسات ناراحت‌ کننده‌ اش صحبت کرد و اعتراف کرد که ترانه‌های غمگینش در واقع بازتابی از احساساتش درباره خودش و مدیریت افسردگی‌ اش است!! اما ایلیش تونسته قوی بمونه و با شرکت در جلسات روان‌ درمانی با حمایت خانواده و دوستانش از این بیماری خسته کننده عبور کنه و خودش رو سرگرم نوشتن ترانه های خودش کند. در واقع اسم بیماری بیلی ایلیش، سینستزیا (synesthesia) به معنی حس آمیزی است که افراد مبتلا به این بیماری میتونند طعم صداها رو بچشند، رنگ ها رو بو کنند یا عطرها رو ببینند و واقعیت ها رو به صورتی کاملا متفاوت تجربه کنند! تحقیقات نشون داده که افراد مبتلا به این بیماری در جهان در حدود  ۴ درصد از مردم هستند. 

صدای قشنگی داره درخواستی داشتین کامنت کنین😊