فیکشن Lost*گمشده*۴

به سقف خیره شد...بعد از بازخورد رییسش در مورد مصاحبه،حس بهتری داشت. سعی میکرد کمتر به این فکر کنه که کیو تو اون شرکت دیده.
ساعت کاریش تموم شده بود.
از شرکت بیرون زد و به سمت ماشین خاکستری رنگش به راه افتاد.
هوا رو به تاریکی بود. این باعث میشد که برای دقیق تر فهمیدن ساعت به ساعت مچیش نگاه کنه.
با دیدن ساعت ۸:۳۰ سعی کرد تند تر قدم برداره. امروز قرار بود با یونگی و مینام غذا بخوره.
نباید دیر میکرد.
سوار ماشین شد و اولین استارت رو پیش به سوی خونش زد.
ماشین رو دم در خونه پارک کرد و با سرعت زیادی به داخل خونه رفت. هر کس از دور میدیدش صددرصد فکر میکرد که از چیزی فرار میکنه.
در اتاق رو پشت سرش بست و دکمه های پیراهن سفید رنگش رو که توی راه نصفش و باز کرده بود رو،کامل باز کرد و پیراهن رو در اورد و یه تیشرت مشکی رنگ رو جایگزینش کرد.
تیپ رسمیش رو با یه تیپ اسپرت عوض کرد.
دستی توی موهاش کشید و لبخندی به خودش توی اینه زد و موبایلش رو از روی تخت برداشت و شماره ی هیونگش رو گرفت.
_هیونگ؟کجایی؟میام دنبالت.
_اره من امادم.
_باشه یه ربع دیگه اونجام.
*** فیکشن گمشده*lost*پارت ۴